بی قاعده بی نظم و ترتیب، ناآراسته، بی اساس ادامه... بی نظم و ترتیب، ناآراسته، بی اساس تصویر بی قاعده فرهنگ فارسی عمید
بی قاعده (عِ دَ / دِ) مرکّب از: بی + قاعده، بی نظم و ترتیب. (آنندراج)، بی نظم و بدون ترتیب. ادامه... مُرَکَّب اَز: بی + قاعده، بی نظم و ترتیب. (آنندراج)، بی نظم و بدون ترتیب. لغت نامه دهخدا
بی قاعده آشفته، بی ضابطه، بی قانون، بی نظم، بی هنجار، هردمبیلمتضاد: قاعده مند، قانونمند، باقاعده، ضابطه دار ادامه... آشفته، بی ضابطه، بی قانون، بی نظم، بی هنجار، هردمبیلمتضاد: قاعده مند، قانونمند، باقاعده، ضابطه دار فرهنگ واژه مترادف متضاد